تارخ در یادداشتی در روزنامه بانی فیلم از سینمای ملی و ضرورت حمایت از آن صحبت کرده است. متن این یادداشت را در ادامه میخوانید.
طی سه دهه گذشته بارها مقوله سینمای ملی مطرح و به دفعاتتعاریفی در این باب ارائه شده، همچنین جسته و گریخته فیلمهایی به وسیلهکارگردانان صاحبنام ساخته شده که بارقه امیدی شدند برای دستیابی بهسینمای ملی، اما گاه فیلمهایی کمارزش ارائه شده که فریاد دوستدارانسینما و اهل جریده را به آسمان رسانده که فیلمهایی این چنین، شایستهایران نیست و داد و هوار که پس چه شد سینمای ملی؟
حال، قصه را اینچنین بگوییم؛
اگر یک فریم از فیلمهای هالیوودی را ببینیم درمییابیم که بافیلمی از سینمای آمریکا روبرو هستیم (هنر – فن- خلاقیت) یا اگر یک فریم ازسینمایی دیگر را ببینیم که انگشت دست هنرپیشه زن زیر چانه اوست و تکانی بهکمر داده، درمییابیم که فیلمی از سینمای هند را شاهدیم همچنین است در بابسینمای ایتالیا و فرانسه و … .
اما سینمای ما (جز در معدود فیلمهایی) فاقد مهر ملی یاایرانی بوده، و تنها واژه فیلمفارسی را خوب میشناسیم، که حتی با دیدنچند فریم هم میتوان نشانه یا شاخصه مربوطه را تشخیص داد.
دستیابی به سینمای ملی البته که آسان نیست اما میتوان مبتنی بر یک باور به آن نزدیک شد. باور خودمان، باور توان و فرهنگمان.
سینمای ایران در سه دهه گذشته نه با توان بالای تکنیکیهالیوود در خارج از مرزها شناخته شده و نه با سطحینگریها و رقص و آوازسینمای هند؛ آنچه سینمای ایران را خارج از مرزها شناساند و صدها جایزهجشنوارههای معتبر را به ارمغان آورد. محتوای فیلمها بود. تا آنجا کهمعناگرا، واژهای ابداعی بود که سیاستگذاران و برخی سینماگران ما طراحیکردند، اما دیگران در خارج از ایران فیلمهای معنایی و یا محتوایی ساختندولی ما که مدعی بودیم جا ماندیم، طی یک دهه گذشته فیلمهای زیادی را ازسینمای هالیوود شاهد بودیم که معنای اصلی سینمای معناگرا را عملا به رخکشید. (دیگران، وکیل مدافع شیطان و …)
اما، اما و اما دوستداران:
چه معناگرا، چه محتوایی و چه ملی، هرچه هست اکنون دیگرمیتوان برای همه اینها شاهد مثالی آورد و آرزو کرد که سینمای ما به سمتاینگونه فیلمها گام بردارد، سینمایی که از انسان سخن بگوید، از انسان، نهاز یک آدم در یک منطقه جغرافیایی خاص.
سینمایی که:
از زیبایی قندگونه مرگ بگوید، از تولد بگوید و از ارتباط معقول زن و مرد بگوید ( یه حبه قند)
از بیسعادتی در رابطههای مریضگونه و غیر منطقی و غیرعاطفی بگوید و همه مناسبات ناسالم را به چالش بکشد. (سعادتآباد)
و از جدایی بگوید و از دروغ که ریشه همه جداییهاست (جدایی نادر از سیمین)
در پایان:
شما را به خدا سوگند، از تولید چنین سینمایی حمایت کنید تا همه درهای بسته فروش فیلمهای ایرانی در خارج از مرزها گشوده شود.
باشد که سینمای ما نفسی تازه کرده و گسترههایی نو را تجربه کند. گسترهای که هم اعتبار میآفریند هم سرمایه.
اعتبار و سرمایه که اصلیترینهاست برای سینمای هر ملتی.